سیلواناسیلوانا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

سیلوانا(دختر بهشتی )

اولین هدیه نی نی جون

عزیز دلم روز پنج شنبه برای شام قرار بود بریم خونه عمو جون و ویدا جون (عمو و زن عموی بزرگ) و براشون سوغاتیهایی که از کیش خریدیمو بهشون بدیم . وقتی وارد شدیم داشتیم سلام و احوال پرسی می کردیم که عمو رفت توی اتاق و با یه جفت کفش خیلی خوشگل و کوچولو اومد و کلی ذوق می کرد که اینا برای نی نی هستن و قراره اینها رو بپوشه و باهاشون راه بره که ویداجون بهشون گفتن برید و بقیشونم بیارید یه دست بلوزو شلوار خیلی خوشگل و یه دونه گیره پستونک my baby که رنگش هم صورتی چرک هستش و خیلی خوشگله . ویدا جون گفتن که اینها رو برای اینکه نی نی اولین بارش رفته مسافرت و خدا رو شکر صحیح و سالم اومده براش خریدیم . دستتون درد نکنه عمو و زن عموی عزیز ...
31 ارديبهشت 1391

خواب آلودگی

سلام نی نی مامان امروز اینقدر خوابم میاد که نمی تونم سرمو از روی میز جدا کنم وقتی هم که به زور سرمو از روی میز بلند می کنم چشمام باز نمیشه . اینقدر خوابم میاد که نمی دونم چطوری باید برم خونه البته امروز قراره برم خونه مادر. راستی عسل مامان فردا قراره خاله مریم بیاد تهران خونون خیلی خوشحالم چون یه چند روزی پیش مامان جون می مونه و مامان جون از تنهایی میاد بیرون . خاله جون خوش اومدی بیا مامان جونمو از این تنهایی دربیار خیلی داره غصه می خوره ...
30 ارديبهشت 1391

نگرانیهای مادرانه

سلام عزیزم کوچولوی ریزه میزم یکی دو روزیه که خیلی دیگه اذیت نیستم و حالم بهتره ولی مامانی که نمی دونست که حالش داره بهتر می شه خیلی ناراحت بود فکر می کرد خدایی نکرده شما حالت خوب نیست به این خاطر صبح رفتم بیمارستان آتیه که سنوگرافی بگیره و من از این ناراحتی دربیام . بعد از اینکه چند ساعت معطل شدیم بالاخره خانم دکتر برامون سنو نوشت و رفتیم با هر مکافاتی که بود نوبت گرفتیم و سنو را انجام دادند و صدای قلب زیبات رو برام گذاشتن .   جواب سنو گرافی: در بررسی سنوگرافیک بعمل آمده در کاویته رحم تصویر ساک حاملگی باشکل و موقعیت طبیعی محتوی جنین واحد مشهود است . ضربان قلب جنین بصورت منظم روئیت شد. مراحل اولیه ...
26 ارديبهشت 1391

پایان سفر به کیش

کوچولوی عزیزم منو شما و پدر و عزیز جون و خاله زهرا روز جمعه ساعت 15/5 عصر پرواز داشتیم برای رفتن به جزیره کیش . این اولین سفر سه نفری من و شما و پدر هستش حدود ساعت 5/8 رسیدیم هتل و رفتیم برای شام . بعدش هم رفتیم کشتی سواری و جشن و سرور توی کشتی . ساعت 2 رسیدیم هتل و خوابیدیم و صبح ساعت 5/8 رفیتیم برای صبحانه و بعدش  هم رفتیم توی مراکز خرید مریم و مرجان کلی گشتیم تا ساعت 5/1 بعد ازظهر و بعد نهار رو زدیم به معده و رفتیم خوابیدیم و تا ساعت 15/4 عصر که رفتیم برای بازدید از جاهای دیدنی جزیره و برای غروب آفتاب هم رفتیم کشتی یونانی و شب هم تا ساعت 5/10 پدیده بودیم و کلی خرید و خوردن و ... ساعت حدود 11 رسیدیم هتل و به چای...
25 ارديبهشت 1391

هفته نهم

اكنون اندازه كودك شما در حدود 2.5 سانتی متر (حدود اندازه یك دانه انگور) است  ( قربونت برم حبه انگور مامانی ) و وزن او در حدود چند گرم است، اما از آنجا كه ساختار فیزیكی بدن او شكل گرفته است... سر هنوز هم نسبت به باقی بدن بزرگتر است. در این هفته وزن جنین 5 تا 10 گرم است و طول آن 41 تا 52 میلی متر است. در این هفته جنین نه هفته ای است. پلکها هنوز چشمها را پوشانده اند و چشمها در هفته ی 27 از حاملگی باز می شوند. کلیه ها، دل و روده، مغز و ششها کم کم شروع به کار می کنند. رشد سر کند تر می شود.در لثه ها جای 20 دندان به وجود می آید. در آخر آین هفته دل و روده به شکم وصل می شوند و فتق نافی از بین می رود. روده ی کوچک دارای ...
25 ارديبهشت 1391

پایان مهمانی چند روزه

نی نی کوچولوی مامان سلام امروز صبح که می خواستم بیام سر کار مجبور شدم تمام جل و پلاسمونو جمع کنم تا شب بریم خونه خودمون  خیلی ناراحت هستم . چون فردا قراره مامان بره کلاس زبان ، عزیزم هفته گذشته میان ترم داشتم نمی دونم چند می گیرم ولی امیدوارم این ترم هم مثل ترم قبل نمره خوبی بگیرم . البته در کل. راستی قراره بریم کیش برای هفته آبنده ، فکر کنم خیلی خوش بگذره ، یه دفعه ای پیش اومد.  ولی پدر خیلی استقبال کرد و قراره بشه اولین سفر سه نفری مادر و نی نی و پدر .   ...
20 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

سلام جوجه زرد توپل من این روزها حالم خیلی بهتره و کمتر معدم درد می گیره و کمتر سر معدم می سوزه. اغلب وقتها هم که من گرسنمه و درام غش می کنم از گرسنگی ولی با یکی دولقمه اول فکر می کنم اندازه یه... خوردم . الان سه روزی هستش که رفتیم خونه مادر ( مادر پدر) چون من نمی تونم غذا بپزم یعنی از بوی غذا بدم میاد البته می تونم بخورم   رفتیم اونجا و کلی بهمون خوش می گذره از اداره تا خونه مادر خیلی دور نیست و من خیلی سریع می رسم از اینجا می رم بزرگراه نیایش شرق و بعدم می رم چمران شمال و مدرس جنوب و جردن و خیلی سریع می رسم خونه . دیگه ترافیک نداره. امروز صبح پدر رفته بود از سر باغ فردوس چند تا سنگک گرفته بود که مامان جونی ...
19 ارديبهشت 1391

هفته هشتم

جیگر مامان سلام عزیزم منو شما الان 8 هفته هستش که با همدیگه ایم  و امیدوارم که بقیه هفته ها رو تا به دنیا اومدن شما زیز دلم به همین خوبی سپری بشه و اما تغییرات شما دلبند مامان توی این هفته: در این هقته جنین هشت هفته ای است و چون تمام اعضای داخلی بدن کامل است حالا می توان جنین را بچه خواند. اما بچه تا لحضه ی تولد به رشد و نمو خود ادامه می دهد. انگشتان دست و پا و همچنین شانه ها و پاها حالا کامل هستند. انگشت شست از باقی انگشتان شناخته می شود. دستها آنقدر بلند هستند که از دور سینه هم بیشتر هستند. دو نیمه ی مغز (یعنی نیمه ی راست و نیمه ی چپ) تشکیل شده اند و شروع به کنترل حرکات بدن می کنند. کلیه ها شروع به کار می کنند و کم ک...
17 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

سلام لوبیای سحر آمیز من دیروز ساعت 5/1 از اداره رفتم دنبال پدر ( چون ایشون دوست دارن شما پدر صداشون بزنید) با همدیگه رفتیم بیمارستان صارم برای چکاپ . حدود ساعت 15/2 رسیدیم بیمارستان . و نوبت 4 رو به ما دادن . منو پدر خیلی منتظر شدیم تا نوبتمون بیاد ساعت 45/3 تازه توبتمون شد و رفتیم پیش خانم دکتر که خیلی هم مهربونه اسم خانم دکتر شما مژگان کرم نیافر هست و خیلی هم منو شما رو دوست داره . خلاصه رفتیم برای سنوگرافی و شنیدن صدای قلب شما کوچولوی عزیزم عزیزم . ولی عزیزم نتونستم صدای قلبت رو بشنوم چون دستگاشون خراب بود و صدا نمیداد . ولی ضربان قلبت رو دیدم و دیدم که چطور تمام بدنت داشت با تپش قلبت می تپید. قربون اون قلب مهربون کوچولوت بشم ...
13 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

سلام عزیز دوردونم حالت خوبه عزیزم ، جات راحت جیگر مامان، تو خوب باشی منم سعی می کنم بگم حالم خوبه . چند روزی بود که معده درد داشتم و سر دلم خیلی می سوخت . خدا رو شکر الان بهترم ولی از لحاظ روحی خیلی به هم ریختم و شبها دلم میگیره و دوست دارم گریه کنم . البته این کار رو میکنم و خودمو خالی می کنم .   باباجونی هم نمی دونه باید چکار کنه تا بتونه منو از این حالت بیرون بیاره وقتی کمی گریه زاری کردم آروم می شم و می رم می خوابم . هیچی هم نمی تونم بخورم . همه چیزا توی دهنم مزه قبلیشو نمی ده . از دوهفته پیش تا حالا 2 کیلو کم کردم . ولی از این موضوعها ناراحت نیستم چون تو عزیز دلم باعث می شه من همه چیزو به خاطر با تو بودم بگذرونم . امرو...
11 ارديبهشت 1391